تقدیم به همه دوستان گلم در واپسین ساعات سال 89
سال ۸۹ را با شعری از فریدون مشیری به اتمام می رسانیم
این شعر را به منزله ی تبریک عید بپندارید اگرچه کمی غم انگیز است ولی تاکید میکنم بر امیدی که در آن نهفته ،
باشد که سال ۹۰ سالی پر از امید ، سرافرازی و شادکامی برای همه ما و عزیزانمان رقم بخورد
با همین دیدگان اشک آلود
از همین روزن گشوده به دود
به پرستو ،به گل،به سبزه درود!
به شکوفه ،به صبحدم ، به نسیم
به بهاری که می رسد از راه
چند روز دگر به ساز و سرود
ما که دل هایمان زمستان است
ما که خورشیدمان نمی خندد
ما که باغ و بهارمان پژمرد
ما که پای امیدمان فرسود
شاید ای خستگان وحشت شب
شاید ای ماندگان ظلمت شب
در بهاری که می رسد از راه
گل خورشید آرزوهامان
سر زد از لای ابر های حسود
شاید اکنون کبوتران امید
بال در بال آمدند فرود
پیش پای سحر بیفشان گل
سر راه صبا بسوزان عود
به پرستو ، به گل ، به سبزه درود!
یکشنبه 29 اسفند 1389 - 4:33:15 PM