×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

عزدواج!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

.

حیا

گويند که در زمانه اي نه چندان قديم روزي پسري به خانه آمد و به مادر گفت: اي مادر عزيزتر از جون ! مرا درياب که الان در حال حضرم . پس مادر آنچنان که رسم مادران است به سينه بکوفت که چه شده اي گل پسرکم ! پسر نگاهي به مادر بکرد و گفت که اگر چه حيا دارم ولي به تو بگويم که امروز در محله مان چشمم براي اولين بار به اين دختر همسايه خورد و نگاه همان و عشق همان ! پس اينک از تو مادر بزرگوار خواهم که به خانه آنها روي و او را به نکاح (عقد )من در آري که ديگر تاب دوري او را بيش از اين درمن نيست !!! مادر نگاهي از سر دلسوزي به پسر بيانداخت و گفت : دلبرکم من حرفي ندارم و بسي خوشحالم که تو از همان ابتداي راه به جاي الاف شدن در خيابان و ولنگاري راه حيا در پيش گرفتي و ازدواج کردن اما بهتر است که لختي درنگ نمايي که اينگونه عاشق شدن ناگهاني را رسم ازدواج نشايد و اگر هم بشايد ديري نپايد! پس پسر نگاهي زجمورانه به مادر بيانداخت و گفت مادرجان يا حال برو يا ديگر زن نخواهم که اين ماه تابان ازدست من برود و عشق او وجودم را بسوزاند

پس مادر که پسر خود را دوست همي داشت به سرعت چارقد خويش به سر کرد و به خانه همسايه رفت . در آنجا چشمش به سه دختر خورد يکي از يکي زيبا تر پس اس ام اس ( همان پيامک ) بزد که يا بني ! دراين منطقه که تو ما را فرستادي نه يک ماه که سه ماه در پشت ابرند و يکي از يکي ماه تر بگو که کدام ماه چشم تو را برگرفته ! پس پسر نيز اس ام اسي بزد که يا مادر ! آن ماهي که خالي در گونه چپش بدارد ! مادر نيم نگاهي به ماه ها بنمود و دوباره اس ام اس زد که اي پسر اين ماهان همه خال دارند . پس دوباره پسر اس ام اس بزد که آن ماه من خالش کمي بزرگتر باشد از باقيه ماهان ! مادر لختي درنگ بکرد و دوباره اس ام اس بزد که من چشمهايم خوب نبيند که خال کدام بزرگتر است . پسر اس ام اسي دگر بزد که مادرکم همان ماهي که مويش قهوه اي باشد ! مادر نگاهي بکرد و اس ام اس زد که اين ماهان مويشان نيز يکرنگ است ! پسر با عصبانيت اس ام اس بزد که مادر! آن دو ماه کوفتي ديگر موهايشان مشکي است و اين دگر قهوه اي است!!! آخر مادر جان تو که چشمهايت نمي بيند عينکي براي خود ابتياع کن !!! حالا عيبي ندارد مادر عزيز! نشان ديگر به تو دهم ببين روي بازوي کدام ماه گرفتگي دارد ماه من همان است !!! مادر اس ام اس زد که آخر دراين معرکه من بازوي دختر مردم را چگونه ببينم ؟! پسر اس ام اس کرد که مادر جان تو که مرا کشتي ! خب ببين اگه لباس نازک دارد روي سينه چپش نيز خالي باشد و به خدا که آن دو ماه ديگر اين خال را ندارند !!! مادر کمي دقت بفرمود و با خوشحالي فريادي زد و اس ام اس زد که احسنت بر تو شير پا ک خورده ! يافتم ماه تو را که همان جور که بفرمودي است !! هنوز پسر اس ام اسي نفرستاده بود که مادر لختي درنگ بنمود و سپس سريع شماره پسر را بگرفت که : لندهور پدر سوخته !! خاک بر سر بي حيايت کنند! شيرم را حرامت مي کنم (البته شير خشکهايي را که بر حلق کوفتي ات ريختم ) خجالت نکشيدي ؟ فلان فلان شده بي حيا ............ ..
و البته ما در اين داستان قصدمان اين بود که پسران امروز حيا بياموزند از پسران ديروز که به قصدمان هم رسيديم

سه شنبه 17 اسفند 1389 - 9:29:27 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


بوسه


همین که هستی


عشق


نکنه که...


نکاتی در مورد شناخت همسر


کلماتت را خوب انتخاب کن


طبیعت حقیقی یک قلب


زیباترین قلب


وصیت نامه کوروش هخامنشی


طلاق


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

106943 بازدید

3 بازدید امروز

3 بازدید دیروز

51 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements