×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

عزدواج!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

.

چهارشنبه سوری

يکي از سنت هاي باستاني ايرانيان برگزاري جشن چهارشنبه سوري بوده که شب چهارشنبه آخر هرسال، ايرانيان در همه شهرها با برپايي آتش، مراسم باشکوهي برگزار مي کردند. اين آيين از آن جهت به غروب آخرين سه شنبه (شب چهارشنبه) موکول شده است که زرتشت، با رسيدگي حساب هاي گاهشماري به تنظيم و تدوين دقيق تقويم توفيق يافت و آن سالي بود که تحويل سال به سه شنبه اي مصادف شد که نيمه آن سه شنبه تا ظهر، جزئي از سال کهنه و نيمه بعدازظهر جزو سال نو به حساب آمد و چون آغاز هر روز را در نيمه شب همان روز مي دانستند، بنابراين فرداي آن سه شنبه را نوروز شناختند و شبش را جشن گرفتند و آتش افروختند و از آن پس آن شب را چهارشنبه سوري قرار دادند. به يک عقيده ديگر ايرانيان مراسم آتش افروزي در آستانه سال نو را پس از قبول اسلام، در آخرين چهارشنبه سال قرار داده اند، تا از عقيده اعراب پيروي کرده باشند که روز چهارشنبه يا يوم الاربعا� را شوم و نحس مي دانستند. درمورد وجه تسميه �چهارشنبه سوري� عقيده دارند، به مناسبت آتش افروزي، آن شب را �سور� (سرخ) ناميده اند. در مطلب زير که بررگفته از کتاب فرهنگ مردم است آداب چهارشنبه سوري آمده است.
آداب چهارشنبه سوري
آداب اصلي چهارشنبه سوري در سراسر مناطق ايراني نشين يکي است ولي در برخي از شهرها سنت هاي کوچکي به آن اضافه شده و بر شيريني و زيبايي آن افزوده است; اين آداب و سنت ها به طور خلاصه چنين است:
- آتش افروزي: زيباترين و قديمي ترين آداب مربوط به چهارشنبه سوري، برافروختن آتش و جستن از روي آن است. اين کار عصر سه شنبه آخرسال که فردايش چهارشنبه است انجام مي شود. بايد اشاره کرد که تمام آداب و سنت هاي چهارشنبه سوري، در شب چهارشنبه آخر سال برگزار مي گردد. آتش را در حياط خانه و يا در کوچه و يا يک ميدان باز و با گذاردن سه کپه (بوته) روشن مي کنند و در حين جستن از روي آن مي خوانند: �زردي من از تو/ سرخي تو از من� به اين معنا که بيماري ها و ناخوشي ها را به دور مي ريزم و سلامتي و تندرستي تو را در خود مي گيرم. پس از سوختن بوته ها، خاکستر باقيمانده را جمع مي کنند و کنار ديوار مي ريزند و کسي که خاکستر را بيرون ريخته بايد در بزند و از درون خانه از او بپرسند: �کيه؟� و او جواب بدهد: �منم.� بعد از او بپرسند: �از کجا آمده اي؟� و او جواب دهد: �از عروسي.� سپس از او بپرسند: �چه آورده اي ؟� و او بگويد: �تندرستي.�
- کوزه شکني: يکي ديگر از مراسم مخصوص چهارشنبه سوري آن بوده که کوزه کهنه اي را برمي داشتند و در آن مقداري نمک و ذغال و سکه ده شاهي مي انداختند و هر يک از افراد خانواده يک بار کوزه را دور سر مي چرخاند و نفر آخري آن کوزه را از پشت بام، به کوچه مي افکند و مي گفت: �درد و بلاي ما بره توي کوزه و بره توي کوچه.�
- فالگوش: از ديگر مراسم مربوط به چهارشنبه سوري، فالگوش ايستادن است; بدين معني که کساني که حاجتي دارند، نيت مي کنند و سر چهارراه يا در معبري فالگوش مي ايستند و به حرف نخستين عابري، که از کنارشان مي گذرد توجه مي کنند و هر کلام که از دهان او درآيد در استجابت مراد خود به فال بد يا خوب مي گيرند، اگر گفته عابري موافق با آرزوي صاحب حاجت باشد آن آرزو را برآورده شده مي دانند. بعضي ها به جاي رفتن به چهارراه و معابر، اين کار را در پشت در اتاق هم انجام مي دهند و نخستين سخني که از پشت در اتاق شنيدند را به فال بد و يا خوب در اجابت حاجتشان فرض مي کنند.
- آجيل چهارشنبه سوري: رسمي که از قديم در ايران متداول است، تهيه و خوردن آجيل چهارشنبه سوري است. اين آجيل شور و شيرين، مانند آجيل مشکل گشاست; يعني علاوه بر مواد اصلي بو داده شور و شيرين، مانند آجيل، برگه هلو و زردآلو، قيسي، کشمش سبز، مويز، باسلق، پسته و بادام، فندق بو نداده، نقل، شکر، پنير، و مغز گردو هم اضافه مي کنند. تهيه اين آجيل را براي استجابت يک مراد نذر مي کنند. خوردن اين آجيل در شب چهارشنبه سوري، به اعتقاد مردم باعث شگون و خوش يمني است.
چهارشنبه سوري در نقاط مختلف ايران
در شب چهارشنبه سوري زنان و مردان و جوانان، لباس نويي که براي عيد نوروز تهيه کرده اند را مي پوشند و به کودکان لباس نو مي پوشانند. شور و شوق و شادماني شب چهارشنبه سوري معمولا کمتر از عيد نوروز نيست. در بعضي از مناطق ايران، خصوصا خراسان و آذربايجان اين شب را با جشن و سرور سپري مي کنند. در هر خانه اي سفره اي سپيد پهن مي کنند و در آن آجيل بي نمک مي ريزند که به آجيل چهارشنبه سوري مرسوم است که ترکيبي از انجير، کشمش، خرما، توت خشک، فندق، پسته، بادام خام و... است. آجيل را در بشقاب هاي متعدد مي چينند و افراد خانواده و فاميل گرد آن جمع مي شوند و به صرف شيريني و آجيل مي پردازند. همچنين براي تکميل سرور خود، در اين شب آش رشته و چهار رنگ پلو تهيه مي کنند که عبارتنداز: رشته پلو، عدس پلو، زرشک پلو، سبزي پلو و مقداري از آن را براي اقوام نزديک خود مانند دختر، نوه، عروس که در خانه ديگري مسکن دارند مي فرستند.
- چهارشنبه سوري در روستاهاي مازندران: در روستاهاي مازندران، در شب چهارشنبه سوري آشي مي پزند که از هفت نوع بنشن (حبوبات) و هفت جور سبزي و نيز هفت ترشي تهيه مي شود و به آن �آش هفت ترشي� مي گويند و بعضي جاها آن را �آش گزنه� يا �کال چهارشنبه آش� مي نامند.
- چهارشنبه سوري در آشتيان اراک: در آشتيان اراک، ضمن پختن آش چهارشنبه سوري، در هر خانواده متناسب با شرايط خود دو مجسمه آدم از خمير به صورت مرد و زن مي سازند; سپس آش رشته اي که در آن هر نوع بنشن وجود دارد، بار مي گذارند و آدم خميري را در آن آش مي اندازند و مي پزند. پس از پخته شدن آن دو مجسمه را در کاسه اي مي گذارند و به لب نهر مي برند و به آب مي اندازند، تا بدين وسيله به زعم خود، قضا و بلا را از خانه رانده باشند.
- چهارشنبه سوري ميان طوايف کردستان: کردها به چهارشنبه سوري �چوار شمه کوله� (يعني چهارشنبه بي دنباله) مي گويند. در سنندج رسم است که روز چهارشنبه آخرسال، به جاي آتش افروزي و پريدن از روي آتش، بعد از ظهر آن روز، زنان و دختران دم بخت، يک تخم مرغ و يک شيشه خالي همراه مي برند و در منطقه وسيعي که اطراف آن را باغ ها يا به زبان محلي گرياشان گرفته و نهر بزرگي از وسط آن مي گذرد پراکنده مي شوند. هر يک از دختران به محض رسيدن به محل خروجي آب دباغ خانه، تخم مرغي را که همراه آورده سرشکن مي کند و پس از ريختن سفيده و خوردن زرده خام آن با همان پوسته تخم مرغ، دو سه بار درحالي که زير لب آرزويش را مي گويد از آب دباغ خانه برمي دارد و به سر و صورت، موها و لباس هايش مي پاشد و شيشه خالي را از همان آب دباغ خانه پر و محل را براي ديگران خالي مي کند. پس از رسيدن به خانه، فوري آب دباغ خانه را در حاشيه اتاق ها، کنار فرش، اثاثيه منزل و پاشنه درها مي پاشد و نيت مي کند که تمام بلاها، فقر، مرض و پريشاني و بدشانسي از خانه و کاشانه اش دور شود.
- چهارشنبه سوري در روستاهاي مشهد: در شب چهارشنبه سوري نزديک غروب آفتاب، در وسط کوچه يا صحن حياط سه کپه بوته، آتش زده، سپس پير و جوان و زن و مرد از روي آتش مي پرند. زن هايي که بچه کوچک و شيرخوار دارند، بچه هاي قنداقي را در بغل گرفته شادي کنان از روي آتش رد مي شوند و در موقع پريدن مي گويند: �آلا (يا همان آل، که کارش دزديدن جگر زائو است) به در، بلا به در، دزد و هيز از دها (آدم دزد و چشم دريده) به در� پس از آن آتش را مي گذارند تا آخر بسوزد; زيرا خاموش کردن آتش و فوت کردن آن را بد مي دانند، وقتي آتش تا آخر سوخت و خاکستر شد يکي از اعضاي خانواده خاکسترش را برمي دارد و سرچهارراه مي ريزد تا باد ببرد. اين مراسم تقريبا در تمام ايران به همين ترتيب برگزار مي شود فقط تفاوت آن در شعري است که مي خوانند.
سه شنبه 17 اسفند 1389 - 8:06:18 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


بوسه


همین که هستی


عشق


نکنه که...


نکاتی در مورد شناخت همسر


کلماتت را خوب انتخاب کن


طبیعت حقیقی یک قلب


زیباترین قلب


وصیت نامه کوروش هخامنشی


طلاق


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

106984 بازدید

15 بازدید امروز

29 بازدید دیروز

65 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements