عاشقانه تاریخی!
از رفتنت بال و پرم می ریخت
�سیمرغ� من �قاف� تورا می باخت
بین (حضور تو) و (آغوشم)
دست کسی �دیوار چین� می ساخت
�تائیس� تاریخ تنم هستی
من �تخت جمشید� تو در آتش
تو مرز بین (بود) و (نابودی)
من در کمان خسته ی �آرش�
جغرافیای ساده ای دارم
از چارسو درگیر بن بستم
ای در تو زیبائی �آتلانتیس�
در فکر کشف پیکرت هستم
تقویم خونریز لبت می گفت
�چنگیز� چشمت حکم یورش داد
در کوچه های مست نیشابور
تقدیر من دست تو می افتاد
نام تو بر دیوار این زندان
جا مانده از خون تنم �بکتاش�
در آخرین تصویر این تسلیم
انگیزه ی آغازم از نو باش
پنجشنبه 19 اسفند 1389 - 7:59:06 PM